نخودی ***Welcome to the blog omidvargolpa***به وبلاگ آموزشی سرگرمی(امیدوارگلپا)خوش آمدید***
*** ممتاز و نمونه شدن برای یک سال است، و ماندگار شدن برای یک عمر؛ سلام بر معلّمی که هر سال نمونه است و یک عمر ماندگار ...ـ * * *** script
آموزشی،سرگرمی

را بيار بيرون و با آن ها بفرست به صحرا.» زن فكر كرد دارد خواب مي بيند؛ اما خوب كه گوش داد, فهميد صدا از تو تنور مي آيد. تند پا شد رفت سر تنور و ديد دختر كوچولو موچولويي قد يك دانة نخود تو تنور است. خيلي خوشحال شد. زود از تنور درش آورد. تر و تميزش كرد. به تنش لباس پوشاند. به موهاش شانه زد و اسمش را گذاشت نخودي و با بچه هاي همسايه فرستادش به صحرا. نخودي با دخترهاي همسايه تا غروب آفتاب خوشه چيد. خورشيد داشت مي رفت پشت كوه كه بچه ها گفتند «ديگر بايد برويم خانه.» نخودي گفت «حالا زود است. يك كم بيشتر بمانيم.» بچه ها به حرف نخودي گوش كردند. همگي ماندند تو صحرا و باز خوشه چيدند. هوا كه تاريك شد, راه افتادند طرف خانه كه ديوي از تو تاريكي آمد بيرون. جلوشان را گرفت و گفت «به! به! چه بچه هاي ماهي. شما كجا, اينجا كجا؟ كجا مي رويد از اين راه؟» نخودي گفت «داريم مي رويم خانه.» ديو گفت «توي اين تاريكي ممكن است آقا گرگه جلوتان را بگيرد؛ لت و پارتان كند و شما را بخورد.» بچه ها پرسيدند «پس چه كار كنيم؟» ديو گفت «امشب برويم خانة من و فردا كه هوا روشن شد برويد خانة خودتان.» نخودي گفت «باشد! قبول مي كنيم.» و همه با هم رفتند خانة ديو. ديو براشان رختخواب انداخت و همين كه همگي خوابيدند با خودش گفت «خوب گولشان زدم. چند روزي با غذاهاي لذيذ و خوشمزه از آن ها پذيرايي مي كنم. وقتي حسابي چاق و چله و تپل مپل شدند, همه شان را مي خورم.» كمي كه گذشت, ديو صداش را بلند كرد و گفت «كي خواب است, كي بيدار؟» نخودي جواب داد «من بيدارم.» ديو پرسيد «چرا نمي خوابي اين نصف شبي؟» نخودي گفت «اين طوري خواب به چشمم نمي آيد.» ديو گفت «چطوري خواب به چشم تو مي آيد؟» نخودي جواب داد «خانة خودمان كه بودم هر شب قبل از خواب مادرم حلوا درست مي كرد و با نيمرو مي داد مي خوردم.» ديو رفت حلوا و نيمرو آورد گذاشت جلو نخودي. نخودي دختر ها را بيدار كرد و گفت «بلند شويد حلوا و نيمرو بخوريد.» دخترها پاشدند سير دلشان خوردند و باز گرفتند خوابيدند. كمي بعد, ديو گفت «كي خواب است, كي بيدار؟» نخودي گفت «همه خوابند و من بيدار.» ديو پرسيد «پس تو كي مي خوابي؟» نخودي جواب داد «خانة خودمان كه بودم مادرم هميشه بعد از شام مي رفت به كوه بلور و با غربال از درياي نور برايم آب مي آورد.» ديو پاشد. يك غربال دست گرفت و راه افتاد طرف كوه بلور و درياي نور. آن قدر رفت و رفت تا صبح شد. نخودي و دخترها بيدار شدند. هر كدام از خانة ديو چيزي ورداشتند و رفتند. به نيمه هاي راه كه رسيدند نخودي يادش آمد يك قاشق طلا تو خانة ديو جا گذاشته و برگشت آن را بردارد. به خانة ديو كه رسيد, ديد ديو آمده و بس كه راه رفته زوارش در رفته و ولو شده رو زمين. نخودي آهسته رفت قاشق طلا را بردارد و پا به فرار بگذارد كه ديو صداي تاق و توق شنيد و او را ديد و تند دست دراز كرد نخودي را گرفت. انداخت تو كيسه و در كيسه را محكم بست و بلند شد رفت از جنگل تركة انار بياورد و با آن نخودي را بزند. نخودي تر و فرز در كيسه را واكرد. آمد بيرون. بزغالة ديوه را گرفت كرد تو كيسه. درش را بست و رفت يك گوشه قايم شد. ديو با يك بغل تركه برگشت و تركه ها را يكي يكي كشيد به جان بزغاله. بزغاله از زور درد به خودش مي پيچيد و بع . . . بع مي كرد. ديو محكمتر مي زد و مي گفت «براي من اداي بزغاله درنيار. ديگر گول تو را نمي خورم.» همين كه بزغاله از سر و صدا افتاد و ديگر جم نخورد, ديو كيسه را باز كرد و ديد اي داد بي داد زده بزغالة نازنين خودش را كشته. خيلي عصباني شد. دور و ورش بو كشيد. همة سوراخ سمبه ها را گشت و نخودي را پيدا كرد و داد كشيد «الآن زنده زنده و پوست نكنده قورتت مي دهم تا ديگر به من كلك نزني.» نخودي گفت «اگر من را زنده بخوري, مي زنم شكمت را پاره مي كنم و مي آيم بيرون.» ديو ترسيد نكند راست بگويد و بزند شكمش را سفره كند و از او پرسيد «پس تو را چطوري بخورم؟» نخودي گفت «نان بپز. من را كباب كن بگذار لاي نان تازه و بخور تا بفهمي كباب و نان تازه چقدر خوشمزه است.» با شنيدن اين حرف, آب از لب و لوچة ديو راه افتاد و دلش براي نان تازه و كباب قيلي ويلي رفت. با عجله تنور را آتش كرد و تا خم شد خمير نان را بزند به تنور, نخودي از بغل ديو پريد پايين. ديو را هل داد تو تنور و در تنور را گذاشت. قاشق طلا را ورداشت و به خانه شان رفت و با پدر و مادرش به خوشي زندگي كرد. قصة ما به سر رسيد؛ كلاغه به خونه ش نرسيد


Omidvar Golpaتبدیل آلبوم عکس به VCD همراه با موزیک ، درج توضیحات و ... * میکس فیلم * تبدیل فیلم های VHS به VCD و DVD تلفن: 09133728736 Omidvar Golpa

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: 13 / 11برچسب:,
ارسال توسط محمّدحسین امیدوار
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

صنایع سنگ یاقوت

آپتدیت نود 32

خانه هاي معلم فرهنگيان

خانه معلم مشهد

زائر سرای مشهد

خانه معلم قم

سامانه فروش و رزرواسیون ایرانگردی و جهانگردی

رزرو اینترنتی ایرانگردی

سامانه فروش اینترنتی قطار

مرکز مدیریت راهها

فرهنگ لغت

ADSL  اصفهان  2030

مخابرات استان اصفهان

بانک مهر اقتصاد

بانک  ملت

بانک  صادرات مانده حساب

بانک  صادرات مانده حساب

بانک  ملی

بانک  ملی،مانده حساب،انتقال وجه و...

بانک  مسکن

بانک سپه

بانک تجارت

بانک کشاورزی

بانکها

سافت گذر

سافت گذر

وطن دانلود

لوکس بلاگ

آپلود رایگان ساحل ریاضیات

آپلود رایگان upn.ir

آپلود 8

ایران ستاپ

آپلودعکس   98ia

پرسپولیس

روزنامه پرسپولیس

ورزش 3

روزنامه گل

90

صدا و سیما

جام جم

واحد مرکزی خبر

ساعت و تقویم رسمی ایران

همشهری

بازار کار

کودکان

گوگل

yahoo

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 112
بازدید دیروز : 42
بازدید هفته : 154
بازدید ماه : 210
بازدید کل : 111111
تعداد مطالب : 994
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 5

هواشناسي گلپايگان

' dir="ltr" >

* امیدوار TELL: 0913 372 8736 * میکس فیلم * VCD & DVD به VHS * همراه با موزیک ، درج توضیحات و...ـ VCD تبدیل آلبوم عکس به *